به نام خالق عشق
هنوز برای شعر هایم اسمی انتخاب نکرده ام آخر شعر هایم هم مثل خودم بی نام ونشانند
این را بخوان اسمش را هر چه خواستی بگذار
ابر های چشم من بر آسمان شهر تو چندیست میگریند
زیر باران نگاهم چتر خود را میگشایی زود
عاشقت را میکنی نابود
من چراغ چشم هایم میشود خاموش
ابر های آسمان شهر تو شولای رفتن پوش
..
آه صد افسوس صد افسوس
کاش این باران ببارد باز
کاش تو چتری نگیری دست زیر باران رفتن پروانه ها زیباست